با من رازی بود
که به کو گفتم
با من رازی بود
که به چا گفتم
تو راه دراز
به اسب سیا گفتم
بی کس و تنها
به سنگای را گفتم
□
با راز کهنه
از را رسیدم
حرفی نروندم
حرفی نروندی
اشکی فشوندم
اشکی فشوندی
لبامو بستم
از چشام خوندی
۱۳۳۴/۴/۷
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو